اهل دریا هستم....دل من دریاییست.....در پی صدق و صفا می آیم...
جاتون خالی و دلتون بسوزه!!!

دیروز که با دوستم رفتیم نمایشگاه علیرغم اینکه وقت گذاشتم ولی بدلیل سیستماتیک بودن مخابراتی نمایشگاه و گم کردن دوستم و تنبلی اون!! نتونستم اونجور که دلم میخواست خرید و گردش کنم و بقول بچه ها گفتنی : نتونستیم خوب بچریم!

امروز خودم تک و تنها رفتم نمایشگاه تا حالشو ببرم!

به محض ورود اول رفتم غرفه کتب دانشگاهی و بعد چپیدم جلوی ایستگاه رادیویی نمایشی وهمونجا سریش شدم

یه غرفه داره رو گیر آوردمو پرسیدم تست صدا اینجاست؟ گفت آره بعد از نمایش.

عمری گذشت...

از غرفه دار دیگری پرسیدم: واسه تست دوبله باید ثبت نام کنیم؟

بلافاصله جواب داد: آماده باش با این خانوم بفرستمت تو!!! خانوم - آقا مارو بگی....!! 

بعد از کلی صبر و تحمل و پا - پا شدن بالاخره نمایش تموم شد و من و اون دختره رفتیم گوشه غرفه (چادر بود اصلا!)

دو تا متن داد دستمون که یه دور از روش بخونیم که رفتیم رو خط آماده باشیم و تپق نزنیم. حالا من و اون دختره هم داشتیم تمرین می کردیم که یهو دیدم رییس کل صدای ایران اومد تو غرفه و کف و اینا براش!!!

همون موقع همون آقاهه گفت: برین پشت میکروفونا!

رفتیم و وایسادیم و یه پسره هم عین ندید بدیدا!!! با دوربین اومد و زوم کرد رو ما. حالا منو بگی قشنگ جلوی دوربین بودم، بطور کاملا مستقیم!فکر کنم از من خیلی خوشش اومد بود، دوربینشو میگم!!!

اول اسمامونو پرسیدن و اون دختره که ۱۸ ساله بود پرسیدن انگیزه شما چی بوده؟ اونم اومد کلاس بذاره، گفت که عضو فعال تئاتر دانشجوییه! (آخه تو دانشجوئم باشی ترم اول دومته. کی وقت کردی عضو فعال تئاتر دانشگاهتون باشی آخه؟!)

من اما بعد از معرفی خواستم طبق معمول از رو صداقت پیش برم. ازم پرسیدن: انگیزه شما چی بوده؟

اومدم بگم: راستشو بخواین، بخاطر اعتماد بنفس!!! دیدم رئیسشون اونجاست خیلی ضایعس یهو مردمو ببرم رو هوا!، گفتم: توانایی تقلید صدا دادم. یارو اومد گیر بده که همه تقلید صدا بلدن و اینا که  نمیدونم چی شد حرفشو نصفه خوردو ما شروع کردیم.

اسامی نقشامون مریم و محبوبه بود که اون دختره شانسش زد و مریمو برداشت که بعدا دیدیم دیالوگش کمتره.

تموم که کردیم دیدیم ملت کفشون بریده! همونطوری وایساده بودن نگاه مون میکردن! حالا انقدر همشون حسودیشون شده بود که کفشونم نمیومد!!! 

هی این مجریه داد میزد خانوما به افتخار خودتون دست بزنید..........آقایون به افتخار خانوما دست بزنید........بازم این ملت کفشون نمیومد و با بی فرهنگی تمام به ما بر بر زل میزدن!

دست آخر اومدیم بریم که بهمون دو تا دی وی دی جاییزه دادن. یه سریال کامل رادیویی  که هنوز ندیدم چیه.

همون آقاهه که سریع جواب آدمو میداد مارو کشوند کنار و قبل از اینکه بریم اسامیمونو نوشت تو یه برگه که دستش بود. اما جالبه که تلفنامونم گرفت!!! آخه تو اون برگه قبل از ما دو تا فقط اسامی بود، از کسی تلفن نگرفته بودن!!!

حالا من از هولم نمیدونم اصلا شماره رو درست دادم یا نه!!!........خدا کنه درست داده باشم!

 

نتیجه دلفینی: ۱۰ دیقه برنامه زندشونو با صدای گرم ما پر کردن پولشم ندادن بی معرفتا!

پ.ن: اون دی وی دیه که جاییزه یه اجرامون بود اصلا!!!

 

+ شيرجه زده شده در  چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 22:42  توسط .Dolfin.  |