|
|
|
|
|
نمی دونم چرا این روزا اینقدر با آدمای دورو مواجه میشم البته فعلا دوتاشون یادم میاد که از این دو تا یکیشون فرافکن هم هست! و جالبه که بگم بی ادب هم هست نمیدونم چرا سر و کار من با این آدما افتاده؟ از این فرافکنه که خیلی بدم اومده آخه شما نمیدونید یه نمونه ش اینه که جلو جمع منو نشون میده و میگه: این خیلی زرنگه بعد که جدا با من صحبت میکنه میگه: تو خیلی کودنی ، فکر نکنی من تو رو آدم زرنگی میدونما!!! چقدر از این آدما بدم میاد آی دلم میخواست اون لحظه سرشو بکوبم به دیوار آی دلم میخواست کارای خودشو به رخش بکشم تا حالش جا بیاد............... حیف که مجبور شدم مراعات سنشو بکنم آخه از من گنده تره البته این فقط یه نمونشه ، بدترشم انجام داده.... و بهم گفته....خدا نگذره ازن م.ع ! . . . . امروز نرفتم سر کلاس...............دیگه دوس ندارم چشمم به این جور آدما بیفته وای خدا این ترم کی میخواد تموم بشه؟ دومی که بدتره........... چون نوشتم انتخاباتی میشه توضیح نمیدم چون رهبر عزیزمون گفته دیگه بحث نکنید، منم دوست ندارم بحث کنم چون دوست دارم این جو زود تموم شه
|
||
|
+
شيرجه زده شده در شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۸ساعت 4:15 توسط .Dolfin.
|
|
||
|
|
|
|
|
بالاخره منم خر شدم و ر فتم کنکور دادم چیه؟... چرا اینطوری نگاه میکنین؟؟؟ حالا خوبه از اول عمر تون تا حالا خودتونم کلی خر شدین! خب منم شدم!
باحالی امروز این بود که من تا حالا دقت نکرده بودم که این نسل چهارمیا چطورین! آخه امروز اولین سری نسل چهارمیا رفتن کنکور دادن! وای خدا چقدر دیدنی بود!
اولش که اومدم بشینم سر جام از رو فضولی همه با مانتو و روپوش مدرسه اومده بودن.........طفلکیا!!......البته نسل چهارمیا......... بعد عمری دیدم یه دختره با مانتو اومد عوض فرم مدرسه. گفتم چه عجب یه عاقل بین اینا پیدا شد! . . . ولی بعد چند ثانیه نظرم برگشت! . . دقیقا ۵ تا مداد نو آورد ه بود... به علاوه یک تراش یک تیغه و یک تراش دو تیغه و پاک کن نو! دیدم یهو شروع کرد به تراشیدن مدادا. گفتم وا هنوز چیزی ننوشته داره میتراشه عجب حواس جمعی که حالا داره مداداشو نوک میکنه......................چه شلخته! یخورده که گذشت دیدم نه بابا!!!!!.....................داره مداداشو دو سر میکنه!!!!
عجب کفی کردم من!.............به درد کافی شاپای لندن میخورد ! یعنی فکر کرده بود قراره همه پاسخ نامه های ماهارم پر کنه؟؟؟............. ۵ تا مداد نو؟! اونم دو سر!....................عین بچه دبستانیا!..............طفلک کوچولو! بهش نمیخورد ۱۸ ساله و دیپلمه باشه!................یعنی دیپلمه ها...؟؟؟ سر گردوندم فقط این یکی نیست!...............یکی دیگه هم مدادشو دو سر کرده بود! که حواس من نبوده بهش! عجب بابا!!!!! دو ردیف اونور تر یکی دیگه رو دیدم که فقط یه مداد نصفه آورده بود با پاک کن. با اینکه من به جرم بد تراش بودن مدادای روزنامه ایم (مدادای سبز همشون بد نیستن ولی اینم از شانس منه دیگه!) ۴ تا مداد برده بودم که اگه یکی موقع تراشیدن بازی در آورد زاپاس داشته باشم ولی اون مورد خاص! رو که دیدم روم نشد مداد اضافیمو در بیارم از تو جامدادیم! و باحال تر که همه به جز من و یکی دیگه و مراقب جلسه!!! و یه نکته دیگه هم این بود که بخاطر اینکه امسال واسه تخلفات کنکوری مثل موبایل بردن جریمه میلیونی گذاشتن، منم از ترسم کیف و گوشی با خودم نبردم و همه چی رو ریختم تو یه نایلون سفید که کارمم زودتر راه بیفته................. و فقط خدا میدونه تو خیابون که راه میرفتم چقدر تابلو شده بودم! حالا گذشته از مورد انضباطی من.............. شما ها خودتون قضاوت کنین............................من میخوام با این موچولا بشینم سر یه کلاس! واسه همینه که میگم خر شدم و رفتم دوباره کنکور بدم واسه یه رشته دیگه دیگه!........از دس بعضی دوستان که تغییر رشتشون روحیه آدمو آب به آب میکنه! خدایی رشتمم (حسابداری) دوس دارما...............ولی راضیم نمیکنه!........ (چه بلند پرواز شدم من، اشتباهی منو جای کفترا نزن!
چه کنم مریضم دیگه!...... چند وقت پیش زندگینامه پرفسور حسابی رو میخوندم تا واسه کنکور آزاد رشته فعلیم انگیزم بزنه بالا! اما بعد اون... هوس کردم مث پرفسور حسابی چند تا رشته رو با هم بخونم و مدرک بگیرم!....
وای خدای من..................چه جو دوست داشتنی ای!!!
یک یادداشت شخصی: (سال پیش ۴ تیر برام یه خاطره های خیلی خوبی داشت برام بتکونین امسال..............شما چه دوستایی هستین؟ پس دیگه کی میخواین به درد من بخورین؟؟! |
||
|
+
شيرجه زده شده در پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۸ساعت 18:14 توسط .Dolfin.
|
|
||